روز عشق(92/11/8)(92/11/16)
خاطرات عاشقانه من ونفسیم
بهترین لحظه های من زیر سایه عشق تو
درباره وبلاگ


♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحیمْ♥ وَإِن یَكَادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْر وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِین ♥♥♥♥♥♥ به صندوقچه خاطرات من ونفسیم خوش اومدین همنفسم:مهندس عمران من:دانشجوی پیراپزشکی عمر عشقمون:از زمانی که من 14 ساله و نفسیم 16 ساله بود الانم بعد از گذشت 7سال هر روز عاشقانه تر بهم نگاه میکنیم خاطرات اینجا رو تقدیم میکنم به تنها عشق زندگیم اینستامون:_manonafasiim_



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 682
بازدید کل : 283111
تعداد مطالب : 162
تعداد نظرات : 1370
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
فافا

آخرین مطالب


 
چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:, :: 19:30 :: نويسنده : فافا

بازم سلام به عشقم و سلام به دوستای خودم بنده الان یک عدد فافای خوشحال هستم که هیچ کاری نکردم امشبم میخوایم بریم جشن عقد و نه دوش گرفتم نه لاک زدم نه سی دی رایت کردم برای تو راه تازه وقت ارایشگاه دارم لباسامم اماده نکردم و چون گفتم پست بعدی رو زود میزارم بیخیال کارام شدم نشستم پای وبلاگبرف عزیزمم که داره میاد و من دلشوره این رو دارم که با کفش پاشنه ده سانتی عایا امکانش هست شب بخورم زمین یا نهمدل مویی که انتخاب کردم خیلی قشنه ببینم همسری اجازه میده بعد از پیچیدن عکس از موهام بزارم یا نه همسریــــــــــــــــــــی میشهخوب از اونجایی که سالگردمون بخاطر تداخل با کلاسای من و همسری خیلی مظلومانه برگزار شد تصمیم گرفتیم یه جشن دونفره صبحانه ای برگزار کنیم منم صبح روز 8 بهمن که مصادف بود با ماه پیش یعنی 8 دی که سالگرد اولین دیدارمون بود صبحانه اماده کردم نیمرو زدم گوجه خیار اب پرتغال دست ساز خودم چای...جینگیل شدم بعد از تموم شدن کارها سورپرایزم رو  گذاشتم داخل یه چیزی که معلوم نباشه داخلش پیش به سوی همسری خوش بش حال احوال کردیم راه افتادیم به سوی پارک خودمون نفسی یه نگاه کرد گفت تو باز این رژ رو زدی بیرون منم خندیدم گفتم بیرون نیست که الان تو ماشینیم

رسیدیم پارک رفتیم رو میز دونفره نشستیم همسری هم هی میگفت بیا بریم تو ماشین بخوریم اینجا زشته گفتم چه زشتی اولا که هیچکسی نیست بعدم اصلا باشن مگه چیه والاپارچه رو انداختم رو میز همسری هم که نون بربری تازه گرفته بود اول نیمرو رو خوردیم که نفسی هی گفت تنده گفتم نخیرم نیست بعد خودم خوردم دیدم راست میگه تنده یادم افتاد مامان برای عید اشپزخونه رو تمیز کرده منم علامت گذاشته بودم برای ادویه ها که قاطیشون نکنم مامانم جاهاشو عوض کرده بود منم بی خبر اشتباهی جای ادویه همیشگی که رو تخم مرغ میریزم فلفل ریختم تازه به همسری میگفتم ازم تعریف کن ایشونم میخورد میگفت به به بعد از خوردن نیمرو گوجه خیار خوردیم قابل توجه دوستان که هی میگن چقدر شما درحال خوردن اشامیدن هستید من و نفسی اصلا چاق نیستیم من در شرف رسیدن به وزن 58 کیلو هستم با قد 170 همسری هم 86کیلو هستش با قد185 البته بگم ورزشکارم هست و اضافه وزن نداره اهان اینو بگم نون جوری رو میز بود که یه سرش سمت همسری بود یه سرش سمت من مشغول خوردن حرف زدن بودیم نفسی یدفعه خندید گفت نون سمت من رو نگاه کن سمت تو رو ببین دیدم بعلـــه همسری نصف نون رو بیشتر میل کرده بودن من اندازه یه کف دست نون خورده بودممن اروم اروم میخورم با لقمه های کوچیک اما ماشالا همسری لقمه هاش بزرگ نسبت به من تند میخوره اولش یه لقمه برای من گرفت گفتم وای نه این جا نمیشه تو دهنم حالا همسری کامل نوش جان فرمودن صبحانه رو بنده در شرف خوردن بودم میگفت پاشو بریم تو ماشین سرده گفتم نخیر من نمیام تو خوردی سیر شدی من گرسنمه نمیام ایشونم قیافه مظلوم من رو دید دلش به رحم اومد نشست تا من صبحانه رو کامل بخورم تا یه وقت به بدنم جفا نشهبه همسری نگاه کردم گفتم امروز چه روزیه هی میخواست بگه من با تهدید میگفتم نع میخوااااام بدونم امروز چه روزیه اخه ما تا الان هیچ وقت ماهگرد مراسم نداشتیم اما همسری گفت میدونم امروز هشت بهمن ماهگردمون من به نفسی نگفتم مصادف شده با هشت دی فقط گفتم جشن صبحانه به افتخار سالگرد هشت دی داریم به نفسی گفتم چسبید صبحانه افتخاری سالگردمون گفت بعلـــــــــــــه دست شما درد نکنههمسری وسایل رو جمع کرد رفتیم داخل ماشین نشستیم همیشه انقدر باسلیقه وسایل رو جمع جور میکنه باوسواس این کار رو انجام میده دلم میخواد بزنمش اخه من دلم برای یکی ضعف میره باید گازی نیشگونی بگیرم ازش با بوس کارم راه نمیوفتهداخل ماشین سورپرایزم رو دادم به همسری کلی خوشحال شد بادقت براندازش میکرد منم هی میگفتم خودم درستش کردما کاغذ رو میبینی بخاطرش خونمون چهارشنبه سوری راه انداختمرو کاغذ میخواستم یه شعر خوشگل کلی جمله های قشنگ بنویسم اما لحظه اخر یادم افتاد چیزی ننوشتم هول هولکی یه جمله ساده نوشتم اما از ته دل بودبعدم که یه کمی همسری با گوشی بازی کرد راه افتادیم به سمت خونه موقع پیاده شدن جفتمون دلمون نمیومد دست همدیگرو ول کنیم اما من مثل همیشه سعی کردم بخندم که نفسیم ناراحت نشه

 قرار دوم که دیروز بود لباسی که میخوام امروز برای جشن بپوشم زیپش خراب بود مامان2 تو خیاطی مهارت دارن لباس رو داده بودم به همسری که مامان2 ببینه میشه درستش کرد یا نه که مامان2 به چرخش زیپ لباس من نخورد خودشون زیپ شبیه زیپ قبلی لباسم گرفتن بردن دادن خیاطی برام درست کرد همسری دیروز تو برف اومد فقط بخاطر لباس من وقتی در رو باز کردم عشقم رو سر کاپشنش برف نشسته بود اخه قرار بود دیروز قرار داشته باشیم اما چون زمین لغزنده بود به همسری گفتم نیاد خطرناکه دیگه با ماشین بیرون اومد لباس رو داد تو پارکینگ یه کمی حرف زدیم کتونی که مامان داده بود رو دادم بهش چارت انتخاب واحدم دادم به عشقم که همیشه برام برنامه میچینه انتخاب واحد میکنه حتی خودم یه ترمم انتخاب واحد نکردمرفتم از حیاط یه گوله برف درست کردم از دور نشونه گرفتم به سمت همسری که جا خالی داد نخورد بهشعشقم هی میگفت بوی قلیون میدی چرا منم گفتم نمیدونم بابا زود اومدی داشتم قلیون میکشیدمهی پام یه جوری بود میسوخت فکر کردم بخاطر سرما هستش محل ندادم همسری رفت میخواستم برم بیرون ببینمش تا از کوچه بره گفت نیای بیرونا لباست خوب نیستمنم گفتم باشه مواظب خودت باش بابای اما نرفتم خونه صبر کردم همسری یه کمی دور شد در رو باز کردم رفتم بیرون همسری رو دیدم حیفم میاد وقتی میشه حتی همسری رو اینجوری از دور ببینم برم خونه نبینمش اما همسری برنگشت من رو ببینه چون فکر میکرد رفتم خونه519213_800179.gifمیخواستم داد بزنم صداش کنم روم نشد گفتم شاید همسایه ها خواب باشن رفتم بالا دیدم بعله پام الکی نمیسوزه معلوم نیست کجا گیر کرده دوتا انگشت پام خونی بود اخه همسری گفته بود یک ساعت نیم دیگه میام منم گفتم نیم ساعت قبل رسیدنت بگو من اماده بشم که نیم ساعت از اس دادنم نگذشته بود نفس خان اس دادن بیست دقیقه دیگه اونجام منم که با خیال راحت دراز کشیده بودم جلوی تی وی و وبگردی میکردم با سرعت نور حاضر شدم با قیافه پف کرده رفتم پایین حتی یادم نمیاد کدوم ادکلن رو زدم که همسری میگفت بوی قلیون میدیشکلکهای پادشاه و ملکه چند دقیقه بعد رفتم بیرون خرید کنم راهم از یه سمت دیگه بود اما از اون سمتی که همسری رفته بود رفتم گشتم دنبال جای پاش رو برف بین پنج شش تا ردپا ردپای عشقم رو پیدا کردم پام رو چند ثانیه گذاشتم جاپاش دلم گرفت رفتم

پی نوشت:این پست قرار بود دیروز ساعت 7:30 اتومات بیاد رو وب اما نیدونم چرا نیومداینم بگم رفتیم عروسی بد نبود زیاد خوش نگذشت و منم با کفش سرسری پاشنه های بلند رو برف ها اینجوری راه میرفتم اما نخوردم زمین بعلـــــــــه همچین خانوم ماهری هستم بنده(قابل توجه عزیز دل خواهر که میگه نمیتونی با بوت لژدار راه بری نخر مگه مجبوری)

عشقنامه:وقتی بعد از این همه سال هروقت من رو میبینی چه تو سرما گرما از ماشین پیاده میشی به سمتم میای تا همون چند قدمم که میخوام بیام پیشت تنها نباشم همراهیم میکنی...وقتی هنوزم هر سری مثل روزای اول در ماشین رو برام باز میکنی وقتی روزایی که حتی عجله کار داری مسیر پیاده شدنم سرخیابون تا رسیدنم به خونه رو از دور نگاهم میکنی مواظبم هستی تا سالم به خونه برسم خیالت راحت بشه بعد بری وقتی این حس رو بهم میدی که هر چند سالم که از باهم بودنمون درکنارهم بودنمون بگذره تو بازم مثل روزای اول باهام رفتار میکنی برات تازگی دارم پر میشم از حسای خوب

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

نظرات شما عزیزان:

یه دوست
ساعت13:26---25 تير 1393

سلام،ایشالا همیشه سرشار از حسای خوب باشید
فافا جون هروقت تونستی لطفا رمز پست آشنایی رو بردار که بالاخره بهش رسیدم مرسی عزیزم

دوست خوبم:سلام عزیزم همچنین شما دخمل خانوووووووووومبوسهبرداشتم بدیو برو بخون:)ایشالا به اونی که دوستش داری هم برسیزبان درازی:))



zeinab
ساعت16:03---10 اسفند 1392
سلام وب نازی داری.............به منم سر بزن اماده تبادل لینکم



اینم وب مشترک منو بهنامه لطفا اینجا هم بیا اینجاهم تبادل لینک داریم behnamozeinab.blogfa.com
پاسخ:سلام زینب عزیز خوش اومدی به صندوقچه ما اومدم زینب جون


zahra
ساعت10:29---3 اسفند 1392
عزیزم کامنتت واسم نیومده!
پاسخ:اره دیدم متاسفانه:(


رویا
ساعت3:26---30 بهمن 1392
سلام فافا جونم.پس چرا نظراتی که من میذارم نیست؟اصلا فکر کنم این لاکس بلاگه تو کلا با من و بلاگفا مشکل داره

در هر صورت عزیز دلم ولنتاینتون مبارک.قرار بود ماجرای آشناییتون رو بذاری

عکسم بذار
پاسخ:اره بابا لوکس بلاگ بی ادب:( اره اما نمیدونم چرا تنبل شدم بخور بخواب بین ترم خیلی بهم ساخته:) اوه کلی عکس دارم ایشالا پست بزارم همه رو میزارم ببینی عزیزم:-*


☆❤פֿـآכּـومـ ـﮯ و آقــآیــ ـﮯ ☆❤
ساعت11:56---26 بهمن 1392
سلام خانمی...

ولنتاینت مبارک گلم...البته با تاخیر...

ی سوالی..شما که این همه سال باهمین...رفت و امدتونم باهم مشکلی ندارین چرا عقد نمیکنین؟
پاسخ:سلام عزیزم ولن شمام مبارک دوتا سوال شد که:) شرایط شروع زندگی رو نداریم فعلا من دانشجوام همسری هم ایشالا میخواد ارشد بخونه برای رفت امد هم خیلی احتیاط میکنیم که اشنایی نبینه:)


zahra
ساعت10:50---25 بهمن 1392
…….♥#########♥

…..♥#############♥

…♥###############♥

..♥#################♥………………♥###♥

..♥##################♥……….♥#########♥

….♥#################♥……♥#############♥

…….♥################♥..♥###############♥

………♥################♥################♥

………..♥###############################♥

…………..♥############################♥

…………….♥#########################♥

………………♥######################♥

………………..♥###################♥

………………….♥#################♥

……………………♥##############♥

………………………♥###########♥

………………………..♥#########♥

………………………….♥#######♥

……………………………♥#####♥

……………………………..♥###♥

……………………………….♥#♥

…………………………………♥

…………………………………♥

……………………………….♥

……………………………..♥

……………………………♥

…………………………♥

……………………….♥

…………………….♥

………………….♥

………………♥

………….♥

ولنتاین مبارک
پاسخ:چه قلب خوشملی مرسی عزیزم ولن شمام مبارک


پینار
ساعت13:48---24 بهمن 1392
فافا جونم همین اسمش

antygirlboy

هستشقفونت بلمممممم
پاسخ:خوب ادرس میذاشتی راحت دیگه


مریم
ساعت21:48---23 بهمن 1392
وبلاگ ندارم اما اگه راه دیگه ای واسه آشنایی سراغ داری نشونم بدم فافا جونم

عاشقونه هات ابدی عزیزم
پاسخ:اشکالی نداره عزیزم همین صندوقچه میشه راه دوستی ما:-*


پینار
ساعت17:15---23 بهمن 1392
ووی خیلی خوشمله عسیسم[قلب]

اجی به وبلاگ منم بیا سر بزن[نیشخند]

antygirlboy[خونسرد]

بیا نظرم بده ها اگه ندی خفت میکنم[گریه]
پاسخ:مردم چه بی اعصاب شدن:)خوب ادرس کامل بده بیام تا دستت به خون الوده نشده:)


Elia
ساعت11:10---23 بهمن 1392
خانومی خودم اون متن رو نوشته بودم و راجع به خودم بود

مرسی که اومدی
پاسخ:ووی خانوم شاعر اورین:) خواهش میکنم:-*


☆❤פֿـآכּـومـ ـﮯ و آقــآیــ ـﮯ ☆❤
ساعت9:36---23 بهمن 1392
قربون خواهری خودم

آجی اونا گلن....ینی اینقد بد کشیدم؟؟؟

هنوز یخورده میباست روشون کار کنم بیشتر اما دلم طاقت نیاورد عکسشا گذاشتم دیگ
پاسخ:بد چیه عالی کشیدی پنجه طلا:) خسته نباشی عزیزم بازم میگم خیلی زیباست:-*


☆❤פֿـآכּـومـ ـﮯ و آقــآیــ ـﮯ ☆❤
ساعت20:22---22 بهمن 1392
سلام خواهری

آب دستته بإار زمین...بدو بیا وبم که آپم
پاسخ:ووووووووی لیوان ابم شکست:)


مریم
ساعت10:50---22 بهمن 1392
سلام

وای ببینشون چقدر همدیگرو دوست دارن

واسشون اسفند دود کنیم چشم نخورن

فافا جونم

انشالله خاطره هاتون همیشه جاودانه باشه

دختر تند تند پست بذار مشتاق خوندن خاطره های خشگل و عاشقونه هات هستم
پاسخ:همه عاشقا همدیگرو دوست دارن مریمی:-* مرسی عزیزم کاش وب داشتی بیشتر باهم اشنا میشدیم


☆❤פֿـآכּـومـ ـﮯ و آقــآیــ ـﮯ ☆❤
ساعت9:36---20 بهمن 1392
ین هفته، هفته ی بهترین دوسته بهترین دوست تو کیه؟! این مطلب رو واسه ی همه ی دوستای خوبت بفرست حتی واسه من. ...البته اگه یکی از دوستای خوبت حساب میشم. ...ببین چند تا پس میگیری. اگه بیش از 7 تاگرفتی پس واقعا محبوبی. i love u

♥♥ - ♥♥ - ♥♥ - ♥♥ -♥♥ ♥♥ - ♥♥ - ♥♥ - ♥♥ -♥♥ ♥♥ - ♥♥ - ♥♥ - ♥♥ -♥♥ ♥♥ - ♥♥ -.

عزیزم تویکی از دوستای خوب منی
پاسخ:شما هم یکی از دوستای خوبی منی عزیزم اما وقت ندارم این پیام رو برای همه دوستای ماهم بفرستم:(هر کی این کامنت رو میخونه اینجا یکی از دوستای جیگمل منه:)


ميشا
ساعت9:05---20 بهمن 1392
لباست خيلي قشنگ و خوش رنگ بوده دوستم...

از دست تو با اين خوراكيهاي جالبت

انشالله هميشه شاد و خوشحال كنار هم باشيد...
پاسخ:مرسی میشا بانو :) همچنین شما:-*


☆❤פֿـآכּـومـ ـﮯ و آقــآیــ ـﮯ ☆❤
ساعت19:20---19 بهمن 1392
خواهری منو

آقایی تو ی شهریم...اما بخاطر بعضی دلایل نمیتونیم همو ببینیم...که بعدا تو وبلاگم مینویسم دلیلشو
پاسخ:اهان:(


رویا
ساعت13:47---19 بهمن 1392
اسمم رو یادم رفت بنویسم دوستم

رویا
پاسخ:رویا جون کامنتی بدون اسم نیومده برام


☆❤פֿـآכּـومـ ـﮯ و آقــآیــ ـﮯ ☆❤
ساعت11:54---19 بهمن 1392
مـــــی پــُـرســــی : چـــِــقــَــدر دوستــَــمــ دآری؟



مــــی خــَــنــدَمــ : [ جـَــــــــــــهــــــــآن ] رآ مـــِــتــر کــَــرده ای؟

+

+

+

آپیـــــــــــــــــــــــــ ــــــــمـ ـــــ


پاسخ:امدم


دریا
ساعت11:05---18 بهمن 1392
شلام اییشالا لباس عروسیییییییییییییت خوشمل جیگمل شدی با این رنگو لباش مهلومههه

تدارکاتت بازم سنگ تموووووووم بود

خودت ساز هم دیگه محشر


پاسخ:وووی مرسی دریا جون:-*


سارا
ساعت22:53---17 بهمن 1392
فافا اگه فشت بدم حق دارم [ حیف شکلکه مشت زدن تو حلق طرف مقابل نداره حیییف ]

خواننده خاموشتم چون با موب میخونمت پدرم در میاد تا بخوام کامنت بذارم مث الان حس انسان دوستیم گل کرد خواستم کامنت بدم تا الان هزارو چهارصد و هشت تا از اجدادم اومدن جلو چشمم یه ماچ دادن و رفتن [ آیکون کله فافا تو دست سارا در حال کوبوندن تو دیوار ) ]

بهر خواستم معرف حضور باشم :p

فک کنم واسه دفعه اول به اندازه کافی مهربون اومدم :دی

برو حالشو ببر همچین خواننده ی خاموش عشقی داشتی :-" :دی

ایشالا پیر شی به پای داداش ورزشکارمون بهله :-**


پاسخ::( واقعا مرسی دخترخاله با این همه لطفی که داشتی


سالی
ساعت21:56---17 بهمن 1392
سالگرد مبارکک

بابا با انکخ یکسره خوش مگذرونین خوش تیپی بابا.....



عروسی کی بود عکس از موهات بذار
پاسخ:مرسی سالی مهربون:-* عروسی پسر دختر دایی بابام:)


خانوم گل
ساعت13:19---17 بهمن 1392
سلام فافاجونم.سالگردتون مبارک دوستم.بوووووس

بلاخره همسری اجازه داد عکس موهاتو بذاری؟
پاسخ:بووووووووووس به مامان خوشگل دخترت خوبه:-* نه پسلم خوشش نمیاد ما هم گفتیم چشم:)


همسری
ساعت10:02---17 بهمن 1392
سلام با اوج برای اینکه حرفمو گوش نکردی گفتم برو تو خونه نرفتی

من گفتم نیمرو تند چون تند دوست دارمااااا مزش عالی بود به خدا مرسی جیگرم

دوباره سالگردمون مبارک لی لی لی

به خاطر سوپرایز خوشگلتم بازم ممنون گلم

دوست دارم یه دنیااااااااااااااااااااا
پاسخ:سلااااااااااااااام به روی ماهت عشقم:-*من که رفتم خونه بابا ندیدی:)) اصلا من اشپزیم خوبه خودم میدونم تازشم ادویه ها رو بلدم میخواستم شما رو امتحان کنم:) مرسی عزیزم بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس خواهش میکنم دیگه کاری بود که از دستمون برمیومد:) من بیشتر داااااااااااااااااااااااااااااارم جیگرم:-*********************************


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: